داستان دوست داشتنت در دلم نهادینه شده است دوستت دارم با تمام وجودم باورم کن که محتاج باورت هستم
باورت می شود این من مغرور است که اینها را می گویم کاش می شد یک روز ببینمت و توی چشم هایت نگاه کنم و بگم ...
اما حیف که نمی شود گویا نگاهم مسخ می شود با دیدندت .
اولیا محترم ماهو : ماهو بی قراری می کند ! کم غذایی می کند آخر مارا می خواهد لطفا ماهو را تحویل دهید .